میترا خانم



چند وقته به شدت تو سرم افتاده که یه شغلی داشته باشم 

امروز به مامانم میگم میگه پول مگه میخوای؟

گفتم برای پولش که نمیگم الان 20 سالمه و میخوام یه شغلی داشته باشم

و در نهایت گفتم بررسی کن هر کی نیاز به آموزش ریاضی و شیمی داشت رو بگو بیاد آموزش بدم

ساعتی 15 تومن هم میگیرم 

گفتم اسید باز و محلول رو که بلد نیستند بگو بیاند خودم یادشون میدم

+قسمت مسائل ژنتیک هم میشه


ظریف یکی از پسرای کلاس ه . پارسال زمستون موقع امتحانا چون درسش عالیه واسه بچه ها کلاس گذاشت ک دسته جمعی درس بخونیم . منم ی روزش رو رفتم و خب از رفتاراش متوجه شدم ک دوس داره نزدیک بشه ولی خب من جدی نگرفتم 

از اون طرف شیوا ، یکی از دخترای کلاس ه ، دختر بسیار منفعت طلب ب طرزی ک نون ب نرخ روز میخوره و سریع دوستاشو بنا ب منفعتش عوض میکنه و درسش خوب نیس و طی رفتاراش متوجه شدم خیلی تو نخ منم هست و ب ظاهر دوستی نشون میده 

خلاصه شیوا ی دفه با ظریف جور شد . واسه من واضح بود ک داره ازش سو استفاده میکنه واسه درس و کاملن مشخص بود تا چن روز پیش ک واسه ارائه رفتم دانشگاه و ظریف اونجا بود و ازش کمک خواستم و اونم کمک کرد و بعد دیدم دوباره تکست زد و از این رفتارم ک آویزونش نشده بودم و گفته بودم اگه پاس بشم مهمون من هستید ناهار خوشش اومده بود

خلاصه ک گف عب نداره با سحر ( دوست مشترک خودش و شیوا ) بریم بیرون و اینا ؟ منم مخالفتی نشون ندادم و دیدم منو ادد کرده ب یک گروه ک فقط سحر بود و عکس سه تایی رو عکس گروه داشتن و معلوم بود شیوا تازه لفت داده از گروه 

تمام دیشب داشتم فک میکردم چ رفتاری پیش بگیرم ؟ بهش تمایل نشون بدم درسته ؟ چون من و شیوا دورتادور سلام علیک داشتیم با همدیگه . اگه بهش اجازه دوستی بدم نکنه باز جریان پوریا تکرار بشه . بیاد با من بعد نفر قبلی یهو سر و کله ش پیدا بشه و من فقط بد بشم . گرچه ک پوریا هم زمان با من و اون باهم بود و مردد بود ک ولش کنه یا ن و بعدها فهمیدم موضوعو 

چیزی ک ب نتیجه رسیدم این بود ک از خودش مستقیم بپرسم . گفتم بین تو و شیوا مشکلی پیش اومده ؟ گف من تمام این یک سال فقط داشتم کارای درسی اونو انجام میدادم و اصلن ب درسای خودم نرسیدم حتی و واسه امتحان ماشین ویژه حتی نمیخواس سر جلسه بهینه و من خودم شاهد بودم 

گف شیوا فقط واسه درسش ب من وصل بود و وقتی نمراتش بازم با تلاشای من ک شب و روز کاراش می کردم پیش نرفت ب من توپید ک تو اصن خوب درست نکردی واسه من و تقصیر توعه و من الان با همه وجود ازش متنفرم ! 

 

با همه این صحبتا نمی دونم چ تصمیمی بگیرم . من شرایطم تو خونه خیلی سخت شده . خیلی . از اون طرف ظریف درسش خیلی خوبه و ب فکر اپلای کردن هست و فکرش سنتی و بچه گانه نیس . فقط تیپ نداره و معمولیه . نمی دونم چ تصمیمی بگیرم نمی دونم چیکار کنم ک دوباره انتخاب اشتباهی نباشه


* می‌دونی . فرق من با آدم‌های معمولی همینه . من نمی‌تونم وقتی به مرز فروپاشی می‌رسم گوشی تلفن رو بردارم و به کسایی که می‌خوام زنگ بزنم . که شاید تسکین بیابم . اینم از مدل زندگی رقت‌بار منه که ازش غصه‌ام می‌شینه ‌. و گرنه دیگران که تقصیری ندارند ‌. جور درماندگی من رو فقط خودم باید بکشم ‌. 

* کاش بخوابم و در خواب، دستی تا صبح محکم بغلم کند .


آقا اون سری که من رفتم ترکیه واسه کارام رو یادتونه؟

تقریبا چندروز از تولد مامانم گذشته بود و منم از اونجایی که فراموش کرده بودم تولدشو-___________-

براش کلی وسیله آرایشی بهداشتی خریدم(دوس داره:d)

بین اونا دوتا دونه اسپری بدن خیلیییی خوشبو هم گرفتم براش*___*

بعد این از یدونه اش خیلی خوشش اومده و همش از اون استفاده میکنه

و از اونجایی که خیلی دوسش دارم و نمیخوام ی وقت خدایی نکرده عذاب وجدان بگیره که اسراف کرده که یدونه اضافی داره و از این حرفا

تصمیم گرفتم این لطفو بهش بکنم و اون یکی که استفاده نمیکنه رو ازش کش برم^^

(کاش زودتر کش میرفتم ازش:/ی بوی ملایم لیمویی پیچیده زیر بینیم که دارم حال میکنم با خودم اصن*____*)

من خیلی چیزا ازش کش میرم(البته که اونم اینکارو میکنه:|هنوز اون رژ 24 ساعته رو یادم نرفته://)

ولی تا حالا هدیه ای که براش گرفتم رو کش نرفته بودم که خداروشکر این اتفاق هم افتاد:|^^

+دوست دارم قیافشو هرچی زودتر ببینمممم وقتی که میفهمه دیگه یدونه اسپری بدن داره فقط:))))))))

++تازه مامی(ضد تعریق) هم که براش خریدم خیلی بوش خوب بوددددد خیلیییییییی خیلییییییی خیلیییییییییییی

حیف که اون رو نمیشه کش رفت:((((((


سلام . امروز 3 مرداد سال 1398 ِ. طبق معمول منم . محبت . و این یادم انداخت الان زنگ بزنم نگین و پارش کنم تا بیاد اینجا بنویسه . امشب عروسی پسر عمشه =)) عروسی تاریخی ای قراره باشه

خوبی یا بدی اینکه اینقد دیر به دیر میام اینجا مینویسم اینه که فقط اتفاقای خیلی بزرگو میگم . مثلا اینکه بدترین اتفاقی که میتونست تو زندگی من بیفته افتاد . مامانم سرطان سارکوما گرفت . 5 فروردین امسال فهمیدیم . الان عمل کرده و خوبه . پس فردا میریم چکاپ ببینیم عود کرده یا نه .

کنکورمم خیلی بد دادم . بدتر از پارسال حتی . و دیگه اصلا مهم نیست هیچی . سوگند تربیت معلم مجبور شد بره . دبیر عربی کنکور . اوایل براش سخت بود . الانم هست یکم . ولی کنار اومده .

به جرأت میتونم بگم بدترین سال زندگیم امساله . در حدی که اگه یه سری بهونه ها واسه زندگی نداشتم قطعا خودمو کشته بودم تا الان . خب الان خواستم یکم از اتفاقای خوبم بنویسم که همش ناراحت کننده نباشه . کنکور زبانمو خیلی خوب دادم . مهرشید داره میره کلاس اول. امروز براش یونیفرم گرفتیم . راستی اینم بگم تهران بودم 1 هفته . و به یه نتیجه ی خیلی مهم که تو زندگیم رسیدم اینه که کلا من باید از هرگونه روابط با پسرا دور باشم ازین به بعد . زندگی اینجوری خیلی ساده تره :/

دیگه میزارم تا نتایج کنکور بیاد بعد میام مینویسم . فعلا +_+

نگینم میزارم تا خودش بیاد اینجا خبراشو بنویسه .


مثل همیشه پیشنهاد من بستری شدنه.

مثل همیشه من هم ترجیح میدهم توی یک تیمارستان بزرگ بستری باشم،تا تیمارستان کوچک.

تو آدم خطرناکی هستی.

من،آرومم.کاری به کسی ندارم.

منظورم برای خودته.

خودم؟

ببینید آقای.

لطفاً اسم منو صدا نزنین.

خب،قرار بود فکر کنید و بهم بگید برنامه‌تون برای آینده چیه.

فکر کردم.

خب؟

می‌خواهم بمیرم.مرگی که چندین سال طول بکشه و.

آقای.

لطفاً اگه دوستم نیستید اسم منو صدا نزنید.

من دیگه حرفی ندارم.

چرا،چرا،حرفهای شما خلاصه شده توی نسخه‌هاتون.

حرف منو گوش می‌کنید؟

تا وقتی که روده‌هام توان نگهداری داشته باشه،بله.

خوبه.

اوهوم.

هپی اند.

دست و جیغ و هورای بلند


این فیلم هندیا خیلی عاشقانه ها هستن 

اشک آدمو در میارن .

من سالهاس در دورو اطافیانم عشقی اینچنین 

ندیدم .

انگار در شهر من اینگونه عشق و عاشقیا مردن .

چند نفرم دیدم قبل ازدواج عاشق بودن 

و همدیگر رو میپرستین 

اونام طلاق گرفتن و تموم شد .


آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها